کلیدی‌ترین مفهوم در مواجهه با بزنگاه‌های مهم تاریخی و تکنولوژی، تطبیق‌پذیری، به معنی درک مناسب و به موقع از فرصت‌ها، در اولویت قرار دادن منافع حاصل از تغییر نسبت به ریسک‌ها و مواجهه فعالانه و یادگیری مستمر نسبت به هزینه‌ها و ریسک‌هاست. درحالی‌که زیرساخت اینترنت به مثابه برق و الکتریسیته وارد تمام شئون زندگی آحاد مردم شده و زندگی آنها را دچار یک زیست دوگانه واقعی و مجازی کرده، فرصت‌های بی‌شماری را برای خلق ثروت کسب‌وکارها ایجاد کرده است.

استفاده از فرصت‌های خلق‌شده، مستلزم سرعت تطبیق‌‌پذیری کشور در سه سطح، خانوار، بنگاه و حاکمیت است. درحالی‌که گروه‌های مختلف مردم، با سهم فزاینده جوانان، در سطح فردی زندگی خود را با تحولات عصر دیجیتال تطبیق داده و زیستی دوگانه را متناسب با فرهنگ، نگرش‌ها و باورهای خود برگزیده‌اند، چالش اصلی کنونی کشور برای مواجهه با این تغییر بزرگ تطبیق‌پذیری در سطح بنگاه و حاکمیت است.

در سطح بنگاه‌ها، به‌دلیل تفاوت در ماهیت کسب‌وکارهای دیجیتال و غیردیجیتال، این کسب‌وکارها همچنان با چالش تطبیق‌پذیری مواجه هستند. نحوه شکل‌گیری و تولد، مدل رشد، مدل توسعه محصول و ارتباط با مشتری و رقابت برای کسب‌وکارهای دیجیتال و غیردیجیتال کاملا متفاوت است. بخش مهمی از فرآیند خلق ثروت مبتنی بر انقلاب دیجیتال، تبدیل شدن کسب‌وکارهای سنتی به بازیگران دیجیتال است. کسب‌وکارهای دیجیتال نیز برای آنکه بتوانند خلق ارزش متناسب با مقیاس اقتصاد ایجاد کنند، نیازمند بزرگ شدن فعالیت‌های خود هستند.

درحالی‌که مدل های موفق مواجهه با تحولات برهم‌زننده و بزنگاه‌های تغییر، مواجهه رگولاتور با تحولات فناوری از منظر کسب‌وکار است و چارچوب رگولاتوری تسهیل تطبیق‌پذیری کسب‌وکارها با موج‌های فناوری است، در کشور ما رگولاتور با قرار گرفتن بین خانوار و کسب‌وکار هدف اصلی خود را تنظیم‌گری زیست دوگانه در ساحت فردی و ایجاد مانع در تطبیق‌پذیری قرار داده است؛ حوزه‌ای که به نظر می‌رسد آحاد مردم در مقیاس عمومی، فرآیند تطبیق‌پذیری خود را طی کرده‌ و از مرحله تطبیق یا عدم تطبیق عبور کرده‌اند.

درحالی‌که در مدل‌های موفق، رگولاتور وظیفه و نقش خود را مدیریت ریسک‌های کلان و تامین رقابت‌پذیری تعریف می‌کند و طی یک فرآیند تطبیقی، خود را با تحولات فناوری همراه می‌کند؛ در کشور ما صورت مساله‌ رگولاتور کنترل و مدیریت کسب‌وکارها به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم است که نتیجه آن محدودیت برای نوآوری و عدم بهره‌برداری از فرصت‌ها است که در نهایت منجر به تطبیق‌پذیری اجباری با فناوری‌ها در زمانی می‌شود که فرصت از دست رفته است.

اگر تطبیق‌پذیری را سوار شدن بر قطار فناوری تعریف کنیم، در کشورهایی که موفق به استفاده از فرصت‌های فناوری شده‌اند، نقش رگولاتور ایجاد ریل برای افزایش سرعت حرکت و ایجاد ایستگاه برای افزایش تعداد مسافران است. در ایران رگولاتور نقش خود را تعریف مقصد برای قطار و منحصر کردن ریل برای رسیدن به مقصد از پیش تعریف‌شده قرار داده است که باعث می‌شود بخش مهمی از صاحبان ایده و کسب‌وکارها سوار چنین قطاری نشوند.

ازاین‌رو به نظر می‌رسد استفاده از این بزنگاه تاریخی، مستلزم تغییر در پارادایم ذهنی رگولاتور متناسب با اقتضائات انقلاب دیجیتال است. ازآنجاکه یکی از ویژگی‌های بزنگاه‌های تاریخی، نرخ پایین وقوع و تکرارپذیری آنها طی دوره‌های تاریخی است، در صورت عدم استفاده از این بزنگاه تاریخی مشخص نیست که بزنگاه بعدی چه زمانی رخ دهد و در آن زمان، شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور توان بهره‌برداری از فرصت بعدی را داشته باشد.

دکتر فرهاد نیلی*

دنیای اقتصاد