شاگرد پرویز داوودی و محسن نوربخش به خانه بر میگردد
آغاز اصلاحات بیمه مرکزی در عصر خسروشاهی
نقدینه - پرویز خوشکلام خسروشاهی، امروز به خانه خود در برج بیمه بر میگردد و تا پس از نزدیک به ۳ سال دوری از مقام قائممقامی بیمه مرکزی، این بار در مقام رئیس کل بیمه مرکزی ماموریت دشواری را بر عهده بگیرد. نیاز به معرفی ندارد، باید دید این شاگرد دکتر پرویز داوودی، اقتصاددان فقید و معاون اول رئیس جمهور در دولت محمود احمدی نژاد و دکتر محسن نوربخش، رئیس کل فقید بانک مرکزی و از خوشنام ترین چهرههای اقتصادی دوران پس از انقلاب چه برنامهای برای احیای اعتبار و ترمیم اعتماد تضعیف شده نهاد ناظر بر صنعت بیمه دارد؟
به گزارش پایگاه خبری نقدینه ، مرد شماره یک بیمه مرکزی که روز گذشته توانست از دولت مسعود پزشکیان رای اعتماد بگیرد و به بیمه مرکزی برگردد، یک اقتصاددان است، طرفدار اقتصاد سالم و رقابتی، در گفتهها و تحلیلهایش همواره به آمارها استناد میکند و نسبت به غلبه شبه علم بر علم اقتصاد هشدار میدهد. مخالف رانت است و آن را بر نمیتابد. در شبکههای اجتماعی دستکم تا پیش از این فعال بوده و البته از دایره انصاف و اعتدال خارج نمیشود. در انتقاد صریح است اما منتقدان را محترم میشمارد و همین روحیه او شاید باعث شده که انتصاباش به عنوان رئیس کلی بیمه مرکزی با اقبال زیاد حتی از سوی منتقداناش مواجه شود.
پرویز خسروشاهی وقتی از بیمه مرکزی رفت یا کنار گذاشته شد و حکم مشاوره برایش صادر کردند، هرگز دست به تخریب نزد، انتقاد کرد اما اقتصاددانی است که بیش از بیان مشکلات، در جستجوی راهحلهاست. شاید برای بسیاری در صنعت بیمه، او یکی از صدها مدیری است که در این صنعت فعالیت داشته، اما او ورای مسئولیتهایش هم در نهاد برنامهریزی کشور و هم صنعت بانک و بیمه، یک اقتصاددان مولف است که مینویسد، تحلیل دارد، دغدغه توسعه ایران را دارد و البته تحولات جامعه را زیر نظر دارد.
در ارزیابی و تحلیل اقتصادیاش، آمار و ارقام و نمودار همیشه مبنای استناد نوشتهها و صحبتهایش است. در نوشتن همانند رفتار شخصیاش، متین است و حرمت قلم و اهل قلم نگه میدارد و از حاشیه گریزان است و بر متن اشراف دارد. بازخوانی دیدگاههای اقتصادی و تحلیلهایش نشان میدهد که درد اقتصاد ایران، او را هم نگران کرده و مردم را مقصر نمیدارند و به صراحت میگوید: اگر مشکلی در اقتصاد ایران هست، مقصر سیاستگذارانی هستند که تصمیم اشتباه میگیرند. به باور، خسروشاهی، کسب منفعت از کمبود اطلاعات طرف معامله، از عوامل شکست بازار بوده و موجب کاهش کارایی اقتصادی خواهد شد و تاکید دارد: مردمی که داراییهایی مانند سکه و ارز و خودرو خریداری میکنند تا جایگزین ریال کنند، مقصر نیستند، مقصر سیاستگذارانی هستند که تصمیماتی میگیرند که این نتایج را به بار میآورند. مردم در این میان برای اینکه هزینه این تصمیمات را ندهند، ریال خود را به داراییهای دیگری تبدیل میکنند. اینجا نمیشود مردم را مقصر دانست.
او ریشه انحراف در مسیر توسعه را در راهبرد دولتها میداند و میگوید: ریشه بی ثباتی در اقتصاد به راهبرد دولتها برمیگردد که به جای راهبرد تولید ثروت، راهبرد مصرف منابع طبیعی را جهت توسعه کشور انتخاب کردهاند.
نکته جالب اینکه وقتی در گفتگو با تجارت فردا از او درباره فیلم برادران لیلا، ساخته سعید روستایی سوال میشود، پاسخ تاملبرانگیزی میدهد و میگوید: ریشه این پدیدهها را باید در توقف سرمایهگذاری، رشد پایین اقتصاد و تورم فزاینده جستوجو کرد. میشود گفت این فیلم تجلی عینی و آینه تمامنمای آثار زیانبار تحریمها در زندگی اقتصادی و اجتماعی بخشهایی از مردم است؛ منتها تحریم هم یک معلول است. واقعیت این است که راهبرد توسعه ایران در نیمقرن گذشته فروش «منابع طبیعی» و مصرف منابع حاصل از آن برای تامین رفاه جامعه بوده است. برای این منظور استفاده از منابع بانک مرکزی و سیستم بانکی نیز بهخصوص در سالهای اخیر به منابع طبیعی اضافه شده است. اما این روش، روشی ناپایدار و پرریسک است و امکان توسعه و رفاه پایدار از این طریق میسر نیست.
رئیس کل جدید بیمه مرکزی اعتقاد دارد: سیاستگذار با فروش منابع طبیعی رفاه مصنوعی ایجاد کرده و تا به این منبع شوکی وارد میشود (چه شوک ارزی، چه شوک کاهش تولید و فروش یا قیمت منابع طبیعی) کل اقتصاد ایران را به هم میریزد. اتفاقاً تحریمکنندگان هم بهترین بهره را از همین نقطه ضعف میگیرند. نماد این اختلال هم فقر و بیکاری و شکاف اقتصادی و انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی است که در خانواده لیلا هم دیدیم. این پیامی است که من از این فیلم گرفتم. راهبرد سیاستمداران ما برای توسعه، راهبرد استفاده از منابع طبیعی و خلق پول است و این زندگی هزاران خانواده مثل خانواده لیلا را در نهایت به هم میریزد.
او در گفتگوی دیگر این مساله را تبیین میکند که متاسفانه در اقتصاد ما به دلیل فضای نامناسب کسبوکار مردم پساندازهایشان را وارد فعالیتهای اقتصادی مولد نکرده و به سمت داراییهای غیرمولد هدایت میکنند. بخش زیادی از منابع پساندازی مردم یا در داخل یا در خارج از کشور قفل است. اگر محیط برای فعالیت اقتصادی باز شود و مناسب باشد، مردم این منابع را وارد بخشهای مولد اقتصاد کرده و به چرخش درمیآورند و این زمینه رشد اقتصادی قابل توجهی در اقتصاد فراهم خواهد کرد. به همین دلیل است که میگویم باید سیاستهای اقتصادی و اجتماعی اصلاح شود تا با رفع موانع میل به سرمایهگذاری و رشد اقتصادی متناسب با ظرفیتهای اقتصاد ایران در یک دوره منطقی عقبماندگیها جبران شود.
یادمان باشد کسی که از امروز سکان بیمه مرکزی را بر عهده میگیرد، از سازمان برنامه و بودجه آمده و سالها در نهاد ناظر بر بیمه مرکزی مسئولیت داشته و مثمر ثمر واقع شده و او رئیس کلی است که بودجه و برنامه را میشناسد و بر این اعتقاد است که مشکل بودجه در ایران بالا بودن هزینههای دولت نیست بلکه مشکل اصلی بازدهی و بهرهوری اندک همین بودجه موجود است. بنابراین ساختار و ترکیب تخصیص منابع بودجه باید تغییر کند نه اینکه از اندازه آن کاسته شود. اتفاقاً اندازه بودجه دولت بدون در نظر گرفتن یارانههای انرژی، چندان بالا نیست و کم و بیش در ردیف کشورهای دارای دولتهای کوچک جای میگیرد.
خسروشاهی نتیجه میگیرد که اصلاح ساختار بودجه در اقتصاد ایران بیش از آنکه یک موضوع فنی و اقتصادی باشد، یک موضوع سیاسی است و نیاز به تصمیمگیری سیاسی دارد وگرنه جنبههای فنی و اقتصادی آن چندان پیچیده نیست. به عبارت دیگر عدم پیشرفت مطلوب پروژه اصلاح ساختار بودجه در ایران به جهت فقدان دانش و مهارت فنی نزد نهادهای مربوط نیست بلکه به جهت عدم تصمیمگیری سیاسی در این مورد در قوای مقننه و مجریه است.
خسروشاهی اصلا با حاشیهها میانه خوبی ندارد، رسانه را میشناسد و بیمه را خوب میشناسد، آگاه و عالم به علم اقتصاد است و درست یا غلط را خوب تمیز میدهد. او همواره بر حوزه مسئولیت اش و ماموریت اش متمرکز بوده و در باقی ماندن در مقام قائم مقامی بیمه مرکزی به مدت طولانی، نشان واضحی است که کنار گذاشتن او از این مسئولیت، یک خطا بود. حالا که برگشته، یک فرصت برای صنعت بیمه و البته او خواهد بود اما این بار در مقام نفر اول.
او باید حرفهای گری و تخصصی گرایی را در انتخابها و انتصابهایش اول بداند، حاشیه سازان را به حاشیه بفرستند و اهداف را متناسب با ظرفیتها و فرصتها دقیق تعریف کند. او این شانس را دارد که در زمانی مسئولیت سنگین بیمه مرکزی را بر عهده گرفته که وزیر اقتصاد، خود سالها سکاندار بیمه مرکزی بوده است. هم او و هم وزیر اقتصاد، اقتصاددان هستند، پس میدانند که صنعت بیمه در وضعیت فعلی دیگر قابل دفاع نیست و باید تغییر ریل صورت گیرد و عقلانیت بر نظام حکمرانی صنعت بیمه حکمفرما شود. خسروشاهی بخواهد یا نخواهد باید به حاشیهها پایان دهد، جلوی تخریب چهرهها و نخبهها و پیشکسوتان و استخوان خورد کردههای صنعت بیمه را بگیرد و بیمه را به متن جامعه ببرد.
او در شرایطی امروز پشت صندلی ریاست کلی بیمه مرکزی مینشیند که باید به این مهم بیاندیشد چگونه میشود در عمل بیمه را به یکی از اضلاع نظام مالی ایران تبدیل کند و آن را از حاشیه به متن آورد؟ روزهای سرنوشت سازی در انتظار اوست، اما میتواند تحول آفرین ظاهر شود و موفق.
اگر بخواهیم از عینک، پرویز خسروشاهی به مشکلات و فرصتهای اقتصاد ایران نگاه کنیم، میتوان دستکم یک دهه گذشته را دهه از دست دادن فرصتها و بر باددادن رویاها بنامیم و با رئیس کل جدید بیمه مرکزی بگوییم که ما هم عضوی از خانواده برادران لیلا هستیم و ما مقصر بیثباتی در اقتصاد و بازارها نیستم بلکه قربانی این وضعیت شدهایم. پس آقای رئیس کل صنعت بیمه که اکنون سکان هدایت آن را به امانت در دست می گیرید، میتوانید با اصلاحات درست و کارشناسی شده، به فرصتی تازه برای ثروتسازی تبدیل کرد تا شهروندان در برابر ریسکها و طوفان خطاهای تکرارشونده اقتصادی سیاستمداران بتوانند به صنعت بیمه پناه آوردند. شما اقتصاد را خوب میفهمید آقای رئیس کل، درد مردم را درک میکنید، پس در مسئولیت جدید، دنبال احیای صنعت بیمه و تبدیل آن به سکویی برای ثروت سازی برای ایران باشد. برای همه ایران.